زایمان
ساعت 1.30 دقیقه شب با خوشحالیه فراوان تو بیمارستان صارم بستری شدم و آماده هیجانی ترین اتفاق زندگیم سدم. همه چی خوب بود دردا از 5دقیقه یکبار شده بود 2بار و من اصلا استرس نداشتم وفقط سعی میکردم نفسامو گم نکنم تا اینکه دکتر بیهوشی اومد و اپیدورالم کرد که خیلی فرقی نداشت فقط یکم دردامو کمتر کرد و بالاخره ساعت 6صبح فول شدم ولی خسته و بی رمق حتی نمیتونستم راه برم ولی بالاخره با کمک مامای ناز اونروز صبح بهاره شاهنده که هرگز چهرشو تا ابد فراموش نمیکنم آماده دزایمان شدم و رفتم اتاق زایمان . گفتم به همسرم بگید بیاد با دوربینش فکر کن توی اون درد چندبار گفتم بگید دوربین یادش نره آخه میدونستم دست پاچه میشه خلاصه دکترم اومد ولی من چون حالم خیلی بد بود گفت...