بنیتابنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

دختر بی همتای من

دکتر

دخملیه ناز مامان امروز بردمت پیش دکتر مرندیان واسه چکاپ سه ماهگیت. همه چیز خدارو شکر عالی بود. هزار ماشالا 6 کیلو شده بودی قدتم 60شده بود فدات بشم الهی.دختدم تمام مدت که آقای دکتر معاینت میکرد گریه کردی آقای دکترم گفت دخملیت بغلی شده وااای واای و کلی مامان و دعوا کرد گفت کمتر شمارو بغل کنم و دیگه تکونت ندم تا بخواب. گفت نی نی های خوب خودشون باید بخوابن. منم چغلیه بابا علی کردم و گفتم بابا علی تا بنیتا نق بزنه زودی بغلش میکنه و همه هم همش بنیتارو بغل میکنن و خلاصه قراره از امروز شمارو کمتر بغل کنیم، امیدوارم کارساز باشه و دخمل نازم زباد گریه نکنه تازشم وقتی اومدیم خونه شما جلو تی وی توی کریر لا لا کردی . ای کاش دخملم همیشه اینطوری بخوابی کوچ...
11 خرداد 1392

کارای جدید

عزیز دل مامانی چند روز کارای جدید یادگرفتی مثلا با لبات صدا در میاری میگی ووووووووو    اوووووووووووو ماااماااامااااا و ..... راستی جیغم میرنی از روی ذوغ تازه کلیم تف درست میکنی نفسم البته بگم این زبون درازیارو بابایی یادت داده وروجک تازه وقتیم خوابت میاد چشماتو میخوارونی عسلم . پاهاتو بلند مبکنی با دستات میگیریشون  تازه قل قل زدنم یاد گرفتی تا یجا ولت کنم زودی دمر میشی شیطون دیگه نمیشه تنها گذاشتت جایی عزیرم. .عزیز دلم فکر کنم لثه هات میخاره الهی قربونت برم که دردت میاد کوچولوی مامانی همش مشتتو تا ته میکنی دهنت عزیزم. دندونای کوچولوتو گاز بزنم جینگولیی.عسلی بابایی واسه تولد سه ماهگیت واست تشک بازی خریده خیلی دوسش داری و ...
8 خرداد 1392

جینگیل کردن دخملم

عزیز کوچولوی مامانی. امروز ناخناتو لاک زدم الهی قربون اون پاهای شوشولوت برم من ببین چقدرناز شدی عزیییییییییزم تازه بابایی هم کلی ذوق کردش عزیزم .موقعی که بزرگتر شی یه عالمه واست لاکای رنگارنگ میخرم جوجو   ...
7 خرداد 1392